
گي دو موپاسان
1850- 1893 ¡ فرانسوي
او به دليل تصوير كردن صادقانه و واقعگرايانهي زندگي معاصرانش و نيز خاصش كه با كمترين كلمات بيشترين معني را ميرساند، يكي از بزرگترين نويسندگان داستان كوتاه فرانسه شناخته ميشود.
گی دو موپاستان در نرماندی در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمد که اغلب در آثار بعدی او حضور دارند. با این حال، زندگی خوش او وقتی که والدینش از هم جدا شدند مختل شد. او و برادرش، هروه، با مادرشان به اترتا، شهری هفتاد کیلومتر دورتر نقل مکان کردند.
از جنگ تا پاریس
موپاستان جوان از زندگی آزادش لذت میبرد و مادرش عشق او به ادبیات را تشویق میکرد. پس از دریافت مدرک لیسانس در ۱۸۶۹ تقریباً بلافاصله به ارتش فراخوانده شد. واضح است که او در جنگیدن کوتاه نیامده است. او در طول جنگ فرانسه و پروس (1870- 1871) به عنوان یک منشی در روئن خدمت میکرد. با وجود گزارشهایی مبنی بر شجاعت او در دوران خدمت وظیفه، بعدها خودش به مادرش گفت که با نزدیک شدن پروسیها به شهر فرار کرده و «خیلی خوب دویده» است. پدر موپاسان او را از ارتش بازخرید کرد و مرد جوان در پاریس کارمند دولت شد. در حالی که مادرش شوق مطالعه را در او برانگیخت، به نظر میرسد که پدرش ذوق بیبندوباری افسارگسیخته را به او منتقل کرده است. این نویسندهی نوظهور اغلب در فاحشهخانههای متعدد شهر زیادهروی میکرد و در سفرهای متعدد قایقرانی خود در رودخانهی سن، هرجاییها را همراه میبرد. او در پاریس نه فقط به عنوان یک پاروزن قدرتمند مشهور شد، بلکه فهمید که از سیفلیس رنج میبرد. با این که این بیماری در آن زمان شایع بود، اما موپاسان ترسیده و دلسرد، شروع به نوشتن کرد و تجربیات خود از جنگ، طبقهی مرفه شهرستانی، کارگران شهری و کار اداری را در مجموعهای پر بار مکتوب کرد که در نهایت صدها داستان کوتاه، شش رمان، سه سفرنامه، چندین نمایشنامه و اشعارش را شامل میشد. او در ۱۸۸۰ یکی از معروفترین مجموعه داستانهایش «تپلی» را منتشر و از تجربیاتش در زندگی بیقیدوبند قبلی در آن استفاده کرد که توانست خوانندگانش را مجذوب خود کند. مجموعه داستانهای کوتاه او طی دو سال به چاپ دوازدهم رسید و رمان او، «بل- آمي»، در چهار ماه ۳۷ بار تجدید چاپ شد.
زوال ذهنی
نویسنده با ثروت روزافزون خود، آپارتمان بزرگی در پاریس خریداری کرد که در آن میتوانست با خیال راحت از زنان پذیرایی کند. با این حال، او از شهرتی که حاصل موفقیتش بود لذتی نبرد و هر روز بیشتر از قبل منزوی و تنها شد و اغلب به تنهایی در اطراف الجزایر و اروپا با قایق تفریحی خود که اسمش را «بل-آمي» گذاشته بود سفر میکرد. با گذشت زمان، نوعی بیثباتی ذهنی که مشخصهی افراد مبتلا به سیفلیس است، موپاسان را به فردی وسواسی تبدیل کرد که همه جا معذب بود. تا ۱۸۹۲ دیگر معلوم بود که او راه برادرش را دنبال میکند که در دارالمجانین درگذشت. پس از تلاش برای بریدن گلوی خود، به یک تیمارستان منتقل شد؛ جایی که در ششم ژوئیهی ۱۸۹۳ در چهل و دو سالگی درگذشت.
دیدگاه خود را بنویسید